بزار دستا تو دستام ، بيا جلو بشنو تو حرفام من تنهام ، تو رو ديدم و شدم ديوونه ، قلب من قدر تو رو ميدونه .
قلب مو بردي با خودت ، روياهام حلقه زدن به دورت به شوقت ، بردم از يادم شب تاريك رو ، با مهتابي ميشم مال تو .
خواستم كه رك بهت بگم چقدر دوست دارم عاشقتم و برات ميميرم به خدا ، از وقتي تو رو پيدا كردم و نميشه دلم از تو جدا.
كنار هر قطره اشكم هزار خاطره دفنه ، اينقد خاطره داريم كه گويي قد يك قرنه ، گلو ميسوزه از عشقت عشقي كه مثل زهره ، ولي بي عشت تو هر دم خنده با لبهاي من قهره.
عكس تو هميشه اينجاست ، كه نده دوريت عذابم ، بشمارم چندتا ستاره ، كه ببينمت تو خوابم ، بيا با من قدم بزن تو كوچه درد دلام ، بكشنه تنهايي من با يك تبسم يه سلام ، پاييز مياد از اشكتو ، واسه خودش غم مياره ، بهار پيش رنگ نگات ، قشنگيشو كم مياره.
همه ي مداد رنگي ها مشغول بودند...به جز مداد سفيد...هيچ کسي به او کار نمي داد... همه مي گفتند:{تو به هيچ دردي نمي خوري}... يک شب که مداد رنگي ها...توي سياهي کاغذ گم شده بودند... مداد سفيد تا صبح کار کرد...ماه کشيد...مهتاب کشيد... و آنقدر ستاره کشيد که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توي جعبه ي مداد رنگي...جاي خالي او...با هيچ رنگي پر نشد
ديشب تو فكرت بودم كه يه قطره اشك از چشمام جاري شد........ از اشك پرسيدم چرا اومدي؟؟ گفت آخه تو چشمات كسي هست كه ديگه اونجا جاي من نيست
به جرم اينكه خيلي ساده بودم/ به زندان دلت افتاده بودم / اگر چه حكم چشمانت ابد بود/ براي مرگ هم آماده بودم
هر وقت دلتنگ ميشم ميام پشت قلبت و هي در مي زنم پس هر وقت قلبت مي زنه بدون دلم برات تنگ شده
نگاه به چشمهاي آرام و خسته من نكن، اين چشم يك دنيا اشك در آن است! نگاه به چهره پريشان من نكن، اين چهره، عاشق چهره توست! دوستت دارم چون كه تو اولين و آخرين معشوق من هستي! دوستت دارم چون زماني كه دفتر عشق را مي گشايي و ميخواني با خواندن نوشته هايم اشك از چشمانت سرازير مي شود. دوستت دارم چون از زندگي و دنيا گذشتهاي تا با من بماني.
سیـب سـرخی را بـه من بخشیـد و رفـت عاقبـت بر عشـق مـن خنـدیـد و رفـت اشـك در چشمــان سـردم حلقــه زد بـی مـروت گریـه ام را دیــد و رفـت چشـم از مـن كنـد و دل از مـن بریـد حـال بیمـار مــرا فهـمیــد و رفـت بـا غـم هجــرش مــدارا مـی كنـم گـر چـه بر زخمــم نمك پاشید و رفـت
هيچ وقت به خودت مغرور نشو ....... برگ ها هميشه وفتي مي ريزن كه فكر مي كنن طلا شدن
تو را به بلندی کوهها، پهنای دشتها، عمق دریاها و به زیبایی گلها دوست دارم. تو را به اندازهی تمام وجودت دوست دارم زیرا هیچکس را بدینسان دوست نداشتهام! با حسرت سری جنباند و گفت: متاسفم از اینکه نمیتوانم حرفهایت را باور کنم زیرا قلب کوچک من تحمّل، عشق بزرگ تو را ندارد.
ميرسد روزي كه بي من روزها را سركني/ مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني/ مي رسد روزي كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاي كهنه ام را مو به مو از بر كني
آدما مثله يه كتاب ميمونن تا وقتي تموم نشن براي ديگران جذاب هستند ... پس تو هم سعي كن خودتو جلوي ديگران تند تند ورق نزني براي اينكه وقتي تموم بشي مطمئن باش ميرن سره يه كتابه ديگه
راز من ... عشق من..... از چشم ترم زود مرو... صد جانم به فدايت ز برم زود مرو نكنم شكوه كه دير آمدي در بر من لااقل دير آمدي به سرم زود مرو بنشين يك دم واز چشم ترم زودمرو اي شكسته تو شكستي مويه كردي .... گريه كردي ... از ته دل غصه خوردي . من با هاتم . خاك پاتم . تو صداتم تو صداتم من رفيق گريه هاتم عشق در تو... شور در تو.. بي تو من جايي ندارم... بي تو فردايي ندارم من باهاتم ... مثله بارون تو چشاتم مثله غصه تو صداتم... چون پرنده در هواتم عشق در تو شور در تو بي تو من هيچ....
قدر دست هايم را بيشتر دانستم و قدر چشم هايم را و تازه فهميدم چه شكوهي دارد... ايستادن بر روي دو پا آن لحظه كه...به زمين خوردم!!!
گفتمش آغاز درد عشق چيست؟.... گفت آغازش سراسر بندگيست.... گفتمش پايان آن را هم بگو.... گفت پايان همه شرمندگيست.... گفتمش درمان دردم را بگو.... گفت درماني ندارد بي دواست.... گفتمش يک اندکي تسکين آن.... گفت تسکينش همه سوز …. فنا ست نيکوست
وارونه چه معنا دارد؟ خواهر كوچكم اين را پرسيد من به او خنديدم كمي آزرده و حيرت زده گفت: روي ديوار و درختان ديدم باز هم خنديدم گفت ديروز خودم ديدم مهران پسر همسايه پنج وارونه به مينو ميداد آنقدر خنده بَرَم داشت كه طفلك ترسيد ، بغلش كردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف كوتاه دلت را خم كرد بي گمان مي فهمي? وارونه چه معنا دارد
تو يعني در سحرگاهي طلايي به يک احساس تشنه آب دادن تو يعني نسترن هاي وفا را به رسم مهرباني تاب دادن تو يعني غربت يک اطلسي را ز شوق آرزو سرشار کردن تو يعني با طلوع آبي مهر صبور و شوق آرزو سرشار کردن تو را آن قدر در دل مي سرايم که دل يعني ترا زيبا سرودن فداي تو شقايق احساس و روياي بي آغاز سرودن
و یک ذره احساس محبت و عشق در وجودش نیست اوکه باید بخواند نمی فهمد عشق چیست ، شکستن یه قلب چه دردیست دردناک آری او که باید بخواند دیگر لایق این دفتر و نوشته های دلتنگیم نیست......
حالا من يه گوشه تنهام با يه عكس يادگاريرفتي بي وفا و گفتي كه منو دوسم نداريحالا باز دوباره بارون مي خوره رو تن شيشهاخه چي كم شده از تو كه مي ري واسه هميشهعزيزم دنيا كوچيكه تو بگو اخه كجاييياد تو مي افتم هر وقتهي مي گم جاي تو خالي هي ميگم جاي تو خاليتو شباي پر ستارهدل من هواتو دارهياد من مي مونه نيستيبودنت خواب و خيالهروي بام خاطراتت من كبوتر شدم امابا يه سنگ نفرت تو پريدم از بوم دنياحالا بعد رفتن تو من يه گوشه اي نشستمهي مي گم كجايي اخر اخه من دل به كي بستمديگه خسته ام از اين عشق خياليهي ميگم جاي تو خاليهي ميگم جاي تو خالي
کاش می شد بار دیگر نوشت از سر نوشت ...
قلب مو بردي با خودت ، روياهام حلقه زدن به دورت به شوقت ، بردم از يادم شب تاريك رو ، با مهتابي ميشم مال تو .
خواستم كه رك بهت بگم چقدر دوست دارم عاشقتم و برات ميميرم به خدا ، از وقتي تو رو پيدا كردم و نميشه دلم از تو جدا.
كنار هر قطره اشكم هزار خاطره دفنه ، اينقد خاطره داريم كه گويي قد يك قرنه ، گلو ميسوزه از عشقت عشقي كه مثل زهره ، ولي بي عشت تو هر دم خنده با لبهاي من قهره.
عكس تو هميشه اينجاست ، كه نده دوريت عذابم ، بشمارم چندتا ستاره ، كه ببينمت تو خوابم ، بيا با من قدم بزن تو كوچه درد دلام ، بكشنه تنهايي من با يك تبسم يه سلام ، پاييز مياد از اشكتو ، واسه خودش غم مياره ، بهار پيش رنگ نگات ، قشنگيشو كم مياره.
همه ي مداد رنگي ها مشغول بودند...به جز مداد سفيد...هيچ کسي به او کار نمي داد... همه مي گفتند:{تو به هيچ دردي نمي خوري}... يک شب که مداد رنگي ها...توي سياهي کاغذ گم شده بودند... مداد سفيد تا صبح کار کرد...ماه کشيد...مهتاب کشيد... و آنقدر ستاره کشيد که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توي جعبه ي مداد رنگي...جاي خالي او...با هيچ رنگي پر نشد
ديشب تو فكرت بودم كه يه قطره اشك از چشمام جاري شد........ از اشك پرسيدم چرا اومدي؟؟ گفت آخه تو چشمات كسي هست كه ديگه اونجا جاي من نيست
به جرم اينكه خيلي ساده بودم/ به زندان دلت افتاده بودم / اگر چه حكم چشمانت ابد بود/ براي مرگ هم آماده بودم
هر وقت دلتنگ ميشم ميام پشت قلبت و هي در مي زنم پس هر وقت قلبت مي زنه بدون دلم برات تنگ شده
نگاه به چشمهاي آرام و خسته من نكن، اين چشم يك دنيا اشك در آن است! نگاه به چهره پريشان من نكن، اين چهره، عاشق چهره توست! دوستت دارم چون كه تو اولين و آخرين معشوق من هستي! دوستت دارم چون زماني كه دفتر عشق را مي گشايي و ميخواني با خواندن نوشته هايم اشك از چشمانت سرازير مي شود. دوستت دارم چون از زندگي و دنيا گذشتهاي تا با من بماني.
سیـب سـرخی را بـه من بخشیـد و رفـت عاقبـت بر عشـق مـن خنـدیـد و رفـت اشـك در چشمــان سـردم حلقــه زد بـی مـروت گریـه ام را دیــد و رفـت چشـم از مـن كنـد و دل از مـن بریـد حـال بیمـار مــرا فهـمیــد و رفـت بـا غـم هجــرش مــدارا مـی كنـم گـر چـه بر زخمــم نمك پاشید و رفـت
هيچ وقت به خودت مغرور نشو ....... برگ ها هميشه وفتي مي ريزن كه فكر مي كنن طلا شدن
تو را به بلندی کوهها، پهنای دشتها، عمق دریاها و به زیبایی گلها دوست دارم. تو را به اندازهی تمام وجودت دوست دارم زیرا هیچکس را بدینسان دوست نداشتهام! با حسرت سری جنباند و گفت: متاسفم از اینکه نمیتوانم حرفهایت را باور کنم زیرا قلب کوچک من تحمّل، عشق بزرگ تو را ندارد.
ميرسد روزي كه بي من روزها را سركني/ مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني/ مي رسد روزي كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاي كهنه ام را مو به مو از بر كني
آدما مثله يه كتاب ميمونن تا وقتي تموم نشن براي ديگران جذاب هستند ... پس تو هم سعي كن خودتو جلوي ديگران تند تند ورق نزني براي اينكه وقتي تموم بشي مطمئن باش ميرن سره يه كتابه ديگه
راز من ... عشق من..... از چشم ترم زود مرو... صد جانم به فدايت ز برم زود مرو نكنم شكوه كه دير آمدي در بر من لااقل دير آمدي به سرم زود مرو بنشين يك دم واز چشم ترم زودمرو اي شكسته تو شكستي مويه كردي .... گريه كردي ... از ته دل غصه خوردي . من با هاتم . خاك پاتم . تو صداتم تو صداتم من رفيق گريه هاتم عشق در تو... شور در تو.. بي تو من جايي ندارم... بي تو فردايي ندارم من باهاتم ... مثله بارون تو چشاتم مثله غصه تو صداتم... چون پرنده در هواتم عشق در تو شور در تو بي تو من هيچ....
قدر دست هايم را بيشتر دانستم و قدر چشم هايم را و تازه فهميدم چه شكوهي دارد... ايستادن بر روي دو پا آن لحظه كه...به زمين خوردم!!!
گفتمش آغاز درد عشق چيست؟.... گفت آغازش سراسر بندگيست.... گفتمش پايان آن را هم بگو.... گفت پايان همه شرمندگيست.... گفتمش درمان دردم را بگو.... گفت درماني ندارد بي دواست.... گفتمش يک اندکي تسکين آن.... گفت تسکينش همه سوز …. فنا ست نيکوست
وارونه چه معنا دارد؟ خواهر كوچكم اين را پرسيد من به او خنديدم كمي آزرده و حيرت زده گفت: روي ديوار و درختان ديدم باز هم خنديدم گفت ديروز خودم ديدم مهران پسر همسايه پنج وارونه به مينو ميداد آنقدر خنده بَرَم داشت كه طفلك ترسيد ، بغلش كردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف كوتاه دلت را خم كرد بي گمان مي فهمي? وارونه چه معنا دارد
تو يعني در سحرگاهي طلايي به يک احساس تشنه آب دادن تو يعني نسترن هاي وفا را به رسم مهرباني تاب دادن تو يعني غربت يک اطلسي را ز شوق آرزو سرشار کردن تو يعني با طلوع آبي مهر صبور و شوق آرزو سرشار کردن تو را آن قدر در دل مي سرايم که دل يعني ترا زيبا سرودن فداي تو شقايق احساس و روياي بي آغاز سرودن
و یک ذره احساس محبت و عشق در وجودش نیست اوکه باید بخواند نمی فهمد عشق چیست ، شکستن یه قلب چه دردیست دردناک آری او که باید بخواند دیگر لایق این دفتر و نوشته های دلتنگیم نیست......
حالا من يه گوشه تنهام با يه عكس يادگاريرفتي بي وفا و گفتي كه منو دوسم نداريحالا باز دوباره بارون مي خوره رو تن شيشهاخه چي كم شده از تو كه مي ري واسه هميشهعزيزم دنيا كوچيكه تو بگو اخه كجاييياد تو مي افتم هر وقتهي مي گم جاي تو خالي هي ميگم جاي تو خاليتو شباي پر ستارهدل من هواتو دارهياد من مي مونه نيستيبودنت خواب و خيالهروي بام خاطراتت من كبوتر شدم امابا يه سنگ نفرت تو پريدم از بوم دنياحالا بعد رفتن تو من يه گوشه اي نشستمهي مي گم كجايي اخر اخه من دل به كي بستمديگه خسته ام از اين عشق خياليهي ميگم جاي تو خاليهي ميگم جاي تو خالي
کاش می شد بار دیگر نوشت از سر نوشت ...
۱۱ نظر:
عالی بود
سلام.وب زیبایی دارید.لینکتون کردم.ادرس وب من
www.gemini333.blogfa.com
salam,kheily ali bud!
web man :fatfer.blogfa.com
سلام
خوشحال میشم اگه منو با هین اسم لینک کنید
جملات زیبای عاشقانه
بعد بهم بگین تا با هر اسمی که خواستین
لینکتون کنم!
tnx!
inam webam:fatfer.blogfa.com
خیلی چرت و پرت بود
تکراری بود
خوب نبود
خیلی عالی بود مرسی
راستش خوببود ولیچندتاش تکاری بود
khub bud ... estefade kardam ...tnX
خوشا مملکتی که استاد دانشگاهش تو باشی..
بشاش توش...
mar30 khob bod
ارسال یک نظر