به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش
می برم,تا كه در آن نقطه دور شستشويش دهم از رنگ گناه
شستشويش دهم از لكه ي عشق زين همه خواهش بيجا وتباه
مي برم تا ز تو دورش سازم ز تو,اي جلوه ي اميد محال
مي برم زنده بگورش سازم تا از اين پس نكند ياد وصال
ناله مي لرزد,مي رقصد اشك آه,بگذار كه بگريزم من
از تو,اي چشمه ي جوشان گناه شايد آن به كه بپرهيزم من
بخدا غنچه ي شادي بودم دست عشق آمد و از شاخم چيد
شعله ي آه شدم,صد افسوس كه لبم باز بر آن لب نرسيد
عاقبت بند سفر پايم بست مي روم,خنده به لب,خونين دل
مي روم از دل من دست بدار اي اميد عبث بي حاصل
فروغ فرخ زاد
۱ نظر:
سلام
نوکت آبی دلت خط خوردنی نیست
دل عاشق گلم که مردنی نیست
صدای بال می آید از آن دور
فروغ من پرنده مردنی نیست
شعر زیبای از فروغ گفتی
ارسال یک نظر