اس ام اس های عاشقانه
زندگی را نفسی ارزش غم خورن نیست ، و دلم بس تنگ است ، بی خیالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آنقدر می خندم که غم از روی رود .
تو گران مایه ترین تصویری ، من اگر قاب تو باشم کافیست .
ای کاش دلم پنجره ای دیگر داشت ، ای کاش خدا فقط شقایق می کاشت ، ای کاش یکی می آمد و غم ها را ، از قلب اهالی زمین بر می داشت .
عشق قصه ی یکی بود و نبوده ، عشق کلاغی بود که هرگز به خونش نرسیده .
اگه من دستاتو کم نوازش کردم ، در عوض از عکست تو را خواهش کردم ، اگه من چشمامو از تو می دزدیدم ، توی قلبم عشقو به تو می بخشیدم !
فداکاری را در کودکی یافتم که آبنباتش را در دریاچه ی نمک انداخت تا شیرین شود .
زندگی کشیدن نقاشی بدون پاک کنه ، سعی کن قشنگترین نقاشی رو بکشی .
تو در راهی ، من رسیده ام ، اندوهی در چشمانت نشست ، رهرو نازک دل ! میان ما راه درازی نیست : لرزش یک برگ .
زمین در انتظار تولد یک برگ ، من در حال شمارش معکوس ، صفر همیشه پایان نیست ، گاه آغاز پرواز است .
طبقه ی یک ، طبقه ی دو ، طبقه ی سه ، طبقه ی چهار ، طبقه ی پنج ، با آسانسور قلبم بازی نکن ، اون تو گیر می افتی ها !
الا یا ایها الساقی ادر کعسا و ناولها ، که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ، همه کارم زخودکامی به بدنامی کشید آخر ، متی ما تلق من تهوی دع دنیا و اهملها . (حافظ)
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق ، چهار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست ، می بده تا دهمت آگهی از سر قضا ، که بروی که شدم عاشق و از بوی که مست . (حافظ)
دلم رمیده لولی وشیست شور انگیز ، دروغ وعده و قتال وعضع و رنگ آمیز ، فدای پیرهن چاک ماهرویان باد ، هزار جامه تقوا و خرقه ی پرهیز . (حافظ)
خیال خال تو به خاک خواهم برد ، که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز ، میان عاشق و معشوق هیچ هایل نیست ، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز . (حافظ)
دردم از یار است درمان نیز هم ، دل فدای او شد و جان نیز هم . (حافظ)
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت ، گر نکته دان عشقی ، بشنو تو این حکایت . (حافظ)
ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم ، همراز عشق و همنفس جام و باده ایم ، برما بسی کمان ملامت کشیده اند ، تا کار ز ابروی جانان گشوده ایم ، ای گل تو دوش داغ سبوهی کشیده اید ،ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم . (حافظ)
دل از من برد و روی از من نهان کرد ، خدایا باکه این بازی توان کرد ، شب تنهایم در قصد جان بود ، خیالش لطف های بیکران بود . (حافظ)
که را گویم که این درد جانسوز ، که با ما نرگس او سرگران بود . (حافظ)
صبا گر چاره داری وقت وقت است ، که درد اشتیاقم قصد جان کرد ، میان مهربانان کی توان گفت ، که یار ما چنین گفت و چنان کرد . (حافظ)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر