شبي از شبها تو به من گفتي كه شب باش: من كه شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به اميدي كه تو فانوس شب من باشي
مهر يه چيزيه مهربوني يه چيز ديگه، عشق يه چيزيه عاشق شدن يه چيز ديگه، قلب و دل يه چيزيه اما توي قلب تو جا شدن يه چيز ديگه
آسمونتم مي تواني هميشه بارونو تو چشمام ببيني. زمين مال زمين خوارها ،فضا مال فضا پيماها ، فقط تو مال من
همه زندگي فقط 3روزه : اومدن - بودن - رفتن . من خودم نخواستم بيام ولي خودم مي خوام که باشم اونم فقط به خاطره تو وقتي هم که ديگه نباشي منم ميرم
زندگي زيباست زشتيهاي آن تقصير ماست، در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست! زندگي آب رواني است روان ميگذرد... آنچه تقدير من و توست همان ميگذرد
گفتي که دنيا را پر از غم دوست داري پس مطمئن هستم مرا هم دوست داري گفتي نميخواهي ببارم عشق اما شعر غريبي را که گفتم دوست داري
دبير فارسي بودم نامت را اولين غزل از صفحه کتابها مي نهادم اگر دبير جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش ميکردم تا معادله محبت پديد آيد اگر دبير هندسه بودم ثابت مي کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت
دوستي شايد عشقست که ميسازدو ميسوزد و شايد ترانه ايست که هر دم آوايش در دل جاريست ليکن هر جه هست زيباست
هيچ وقت با خودت فکر کرده اي که انتهاي اين عشق ها چيست خرد شدن معشوقه هاي بي پروا و کم سو شدن اميدهاي پوشالي و چيزي که آغاز شد بايد پايانش را هم باور داشت.
من بي تو يک بوسه ي فراموش شده ام؛ يک شعر پر از غلط؛ يک پرنده ي بي آسمان؛ يک نسيم سرگردان؛ يک روياي نا تمام
صداي يک بوسه به بلنداي صداي گلوله ي توپ نيست اما انعکاس آن مدت زيادي باقي خواهد ماند؛پس عزيزم مي بوسمت تا صداي عشق من تا مدت ها در قلبت انعکاس داشته باشد
عشق را بشناس تا شادي را بشناسي . بدون عشق ، شادي وجود ندارد، نمي توانم به تو نشان بدهم که دوستت دارم . زمان اين را نشان خواهد داد
آتشي که عشق روشن مي کند بسيار بيشتر از سردي و خاموشي اي است که تنفر به بار مي آورد
و من هرگز نمي توانم کسي را که به او لبخند نزده ام از ته دل دوست داشته باشم
و من هرگز نمي توانم کسي را که به او لبخند نزده ام از ته دل دوست داشته باشم
همانطور که به زيبايي تو خيره شده ام ، با خود مي انديشم ، هرگز فرشته اي را ديده ام که در ارتفاعي چنين پايين پرواز کند
لذت عشق زماني است که آن را نثار مي کني بيشتر از زماني است که دريافتش مي کني پس بذار من عشقم را نثارت کنم
هر کدام از ما چون فرشته اي با يک بال است . و تنها زماني قادر به پرواز خواهيم بود که در آغوش هم باشيم
زندگي را بي عشق سپري کن غم بزرگي است . اما اين تقريبا برابر است با غمي که زندگي را ترک کني بدون اينکه به کسي که عاشقش هستي بگويي که دوستش داريد
کليد قلب ، زندگي و روح من ... همه در دستان اوست . او مالک آن است فقط بايد کليد را بچرخاند و بگذارد تا با تمامي شور و عشقم او را در بر گيرم
در صفحه ي شطرنج زندگيم تمام مهره هايم مات مهربانيت شد و من با اسب سفيد قلبم به سوي تو تاختم تا بگويم:شاه دلم دوستت دارم
دراين دنيا نكردم من گناهي/ فقط كردم به چشمانت نگاهي/ اگر باشه نگاه من گناهي/ مجازاتم بكن غير از جدايي
۱ نظر:
بسیار بسیار قشنگ بود خیلی خوشم امد دست شما درد نکنه
ارسال یک نظر