اگرزديدن يوسف بريده شد انگشت* جمال يوسف زهرا هزاريوسف کشت.
فرستنده : 93688770
بايد فراموشت کنم/ چنديست تمرين مي کنم /من مي تونم ،ميشه،آروم تلقين مي کنم /کم کم زيادم مي رود،اين روزگارو،رسم اوست،اين جمله راباتلخيش صدبارتضمين مي کنم
دوري زبرم اي گل ريحان چه نويسم.من مور ضعيفم به سليمان چه نويسم.ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد.بااين دل پردردبه ياران چه نويسم.
فرستنده : علي عباسي مجذوب از تربت حيدريه
گل من خبرنداري دل گلدونت ميگيره
اگه توپژمرده باشي گلدونت برات ميميره
فرستنده : ناهيد(تقديم به مسعود)
هزارتا رگ دارم وهزار تا رفيق اما تو شاهرگى و تک رفيق
فرستنده : زهرا (تقدیم به مهران)
آنکه مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت ،
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهايي ما را به رخ ما بکشد،
تعنه اي بر در اين خانه تنها زد و رفت . . .
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهايي ما را به رخ ما بکشد،
تعنه اي بر در اين خانه تنها زد و رفت . . .
میل دریا گر کنی ، من دیده را دریا کنم
میل صحرا گر کنی ٬ من سینه را صحرا کنم
نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم . . .
میل صحرا گر کنی ٬ من سینه را صحرا کنم
نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم . . .
کلامت گرم و شیرین چون ترانه ، نگاهت دلفریب و شاعرانه
منم قایق به روی موج دریا ، تویی ساحل ، تویی لطف کرانه . . .
منم قایق به روی موج دریا ، تویی ساحل ، تویی لطف کرانه . . .
زندگي قصه مرد يخ فروشي است که از او پرسيدند : فروختي ؟ گفت : نخريدند تمام شد
وقتي که من عاشق شدم .... شيطان به نامم سجده کرد ..... ادم زميني تر شد و عالم به ادم سجده کرد ............ ... من بودم و چشمان تو .... نه آتشي و نه گلي ..... چيزي نميدانم از اين ديوانگي و عاشقي
از خدا پرسيدم چي دوست داري ؟ گفت : سخاوت . ديوانه گفت: حماقت . غم گفت: ملامت . کوه گفت: صلابت . معشوق گفت : نگاهت . فداي تو که گفتي : رفاقت
خيلي سخته توي پاييز با غريبي آشنا شي اما وقتي که بهار شد يه جوري ازش جدا شي خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد اون بگه که هرگز نميخواد تو رو ببينه
عشق لالایی بارون تو شباست / نم نم بارون پشت شیشه هاست / لحظه ی شبنم و برگ گل یاس / لحظه ی رهایی پرنده هاست / لحظه ی عزیز با تو بودنه / آخرین پناه موندن منه
زندگي ام را به پاک ترين نگاه مي فروشم، پاک ترين نگاه را به پاک ترين قلب، پاک ترين قلب را به مرگ، مرگ،که زيبا ترين هديه ي خداست
روبه رويم همه ابهام و اميدي نگران آنها که به جرم وفا سنگ به اين دل زدند براي اين دل نيازي به سنگ نيست اين شقايق با نگاهي سرد پرپر مي شود
عشق يعني قطره قطره آب شدن... در وفــور اشـک يـار گـــريان شـــدن عشق يعني بر دلي چيره شدن... دست از جان شستن و مـجنون شـــدن عشق يعني در حضور باران طوفان شدن... در کنار قاصدک رقصيدن و پرپر شدن عشق يعني در عميق قلب يار ساکن شدن... بر دامان وي افتادن و بي جان شدن عشق يعني در پي باد رفتن و راهي شدن... از فراز کوه ها بگذشتن و پيدا شدن
ميدونم ميتوني قلبمو آتيش بزني اما نزن...ميدونم ميتوني بري و منو تنهام بزاري اما نزار...ميدونم ميتوني بريو باکس ديگهاي دوست شي اما نشو...ميدونم ميتوني جواب منو ندي اما بده...ميدونم ميتوني نابودم کني اما نکن...ميدونم ميتوني واسم افف نزاري ولي بزار اي مهربون من دوست دارم
بیا حواسمون رو پرت کنیم مال هرکی دورتر افتاد عاشقتره اول خودم .حواسمو بده تا پرت کنم !!!
زنگ زدم 110 ازت شکایت کنمآخه تو قلبمو دزدیدی بهم گفتن تو هم
همینو گفتی آره شیطون !!!؟؟
هر کدوم از ما چون فرشتگانی با 1 بال هستیم ، تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم . . .
توی لحظه های دلگیر ، این تو خاطرت بمونه
که همون یه قطره اشک رندگیمو میسوزونه . . .
بیا تا برات بگم قصه بره و گرگ ، که چه جور آشنا شدن توی این دشت بزرگ
آخر شب بود میدونی بره گرگ و نمیدید ، بره از گرگ سیاه حرفای خوبی شنید
بیا تا برات بگم تو همون گرگ بدی ، که با نیرنگ و فریب به سراغم اومدی . . .
آخر شب بود میدونی بره گرگ و نمیدید ، بره از گرگ سیاه حرفای خوبی شنید
بیا تا برات بگم تو همون گرگ بدی ، که با نیرنگ و فریب به سراغم اومدی . . .
من خودم اینجا غریبم ، هیچکسو جز تو ندارم
گل من تحملم کن مه یه کم طاقت بیارم . . .
يادت هميشه سبز است در خلوت خيالم .خوبم به خوبى تو .هر چند نپرسى حالم . . .
پيش ما سوختگان مسجد و ميخانه يکيست ٬ حرم و دير يکي صبحه و پيمانه يکيست
اين همه جنگ و جدل حاصل کوته نظريست ٬ گر نظر پاک کني کعبه و بت خانه يکيست
به آفتاب نگاه نکن چون لمس بوسه اش به دیدنش نمی ارزد
دوست دارم پیتزای رو میزت باشم ، تا به دست تو تیکه تیکه بشم !
گریه هامو تو ندیدی
هر چی گفتم نشنیدی
من کدوم عهد رو شکستم
که تو اس ام اس نمی دی ؟!
هر چی گفتم نشنیدی
من کدوم عهد رو شکستم
که تو اس ام اس نمی دی ؟!
من از بازی هفت سنگ بدم میاد ، میترسم اینقدر سنگ رو سنگ بذاریم که بینمون دیوار بشه ، بیا لی لی بازی کنیم که تو هرجا رفتی دوباره برگردی پیشم . . .!
قدیمی و طلا چاپی تو ای دوست
میان عاشقان تاپی تو ای دوست
صدایت رونق تالار عشق است
مگر موسیقی پاپی تو ای دوست
میان عاشقان تاپی تو ای دوست
صدایت رونق تالار عشق است
مگر موسیقی پاپی تو ای دوست
یکی در آرزوی دیدن توست ، یکی در حسرت بوسیدن توست ، ولی من ساده و بی ادعایم ، تمام هستی ام خندیدن توست . .
چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم ... خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم ...
اگر عشق ارتفاع داشت
من زمین را زیر پای خود داشتم
و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی
آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی
من زمین را زیر پای خود داشتم
و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی
آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی
موبایلم حالش بده، شارژ نداره نورش کم شده صفحش یه کم سیاه شده، مریضه سرفه می کنه، مى دونی چشه؟ هواى Sms تو رو کرده!
دارا و سارا هم خوشبخت شدند
در این عصر عاشقانه های روی جلد
حسود می شوم!
آقا...
شما دفتر ساده ندارین؟!
در این عصر عاشقانه های روی جلد
حسود می شوم!
آقا...
شما دفتر ساده ندارین؟!
دو نگاهي كه كردمت همه عمر، نرود تا قيامت از يادم. نگاه اولين كه دل بردي، نگاه آخرين كه جان دادم..
چه تنگناي سختي است! يك انسان يا بايد بماند يا بايد برود. و اين هر دو اكنون برايم تهي شده است و دريغ كه راه سومي هم نيست..
اگر عشق نبود چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم، به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ آری! بی گمان پیش از این ها مرده بودیم، اگر عشق نبود..
تو اگر باز کني پنجره اي سمت دلت ٬ ميتوان گفت که من چلچله لال توام ٬
مثل يک پوپک سرمازده در بارش برف ٬ سخت محتاج به گرماي پر و بال توام . . .
مثل يک پوپک سرمازده در بارش برف ٬ سخت محتاج به گرماي پر و بال توام . . .
راز دل با كس نگفتم چون ندارم محرمي ، هر كه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم ،
راز دل با آب گفتم تا نگويد با كسي ، عاقبت ورد زبان ماهي دريا شدم . . .
دوست بهترين واژه در جهان است، اما كساني كه معني آن را نمي فهمند
اين واژه را بدنام كرده اند ٬ دوست ، دشمن تنهايي يك تنهاست . . .
چشاي پرستو بي اشک ميميره صداي قناري بي تو ميگيره اگه تو نباشي پيشم عزيزم
هر چي شاديست توي قلبم ميميره آسمون عشق پوسيده مي شه
هواي عشق مه الوده مي شه . . .
سرمشق های آب بابا ٬ یادمان رفت
رسم نوشتن با قلم یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهربان یادمان رفت . . .
فراموش نکنیم در ساحل قلبها ٬ این جای پای دوست است که می ماند ٬
وگرنه موج روزگار هر ردپایی را پاک میکند . . .
به خاموشی ما منگر که ما معدن رازیم
فلک بشکست بال ما را وگرنه اهل پروازیم . . .
فلک بشکست بال ما را وگرنه اهل پروازیم . . .
بي گناهي کم گناهي نيست در ديوان عشق٬يوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
خود را به که بسپارم وقتي که دلم تنگ است
پيدا نکنم همدل دلها همه از سنگ است
گويا که در اين وادي از عشق نشاني نيست
گر هست يکي عاشق آلوده به صد رنگ است . . .
قلب من در هر زمان خواهان توست / اين دو چشمان عاشقم مهمان توست /
گرچه لبريز از غمي درمانده ام / اين نگاهم در پي درمان توست . . .
نه دل در دست محبوبي گرفتار، نه سردرکوچه باغي بر سر دار ،
از اين بيهوده گرديدن چه حاصل ؟ پياده مي شوم ، دنيا نگهدار . . .
در يک آشنايي دوستانه ما با هم دست داديم ٬ تو فقط دست دادي . . .
و من . . . همه چيز از دست دادم . . .
اي غم ، تو که هستي از کجا مي آيي؟
هر دم به هواي دل ما مي آيي
باز آي و قدم به روي چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا مي آيي . . .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر